این پژوهش به بررسی مدیریت ریسک نرخ بهره، یکی از ریسکهای بسیار مهم موجود در بانکهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و آثاری که ممکن است در ثبات و ارزشگذاری درآمد خالص بهره داشته باشد، میپردازد، زیرا بخش اعظم سودآوری بانکها از این درآمد حاصل میشود. در این بین با ارائهٔ معیارهای جدید بهجای معیار شکاف، تلاش شد تا علاوهبر کمک به بانکها در مدیریت مؤثرتر این ریسک، درک بهتری نیز از این رویهٔ بانکی حاصل شود. بازه زمانی این پژوهش 1382-1400 و از نظر روش، از نوع پژوهشهای همبستگی است. برای آزمون فرضیهها، از دادههای پانل نامتوازن و رگرسیون چندمتغیرهٔ گشتاور تعمیمیافته و حداقل مربعات معمولی استفاده شده است. نتایج پژوهش وجود رابطهٔ منفی و غیرمعنادار بین تأثیر مدیریت ریسک نرخ بهره با ثبات درآمد خالص بهره را نشان میدهد و با ارزشگذاری این درآمد نیز رابطهٔ غیرمعنادار اما مثبت دیده میشود. نتایج بهدستآمده حاکی از وجود مانعی به نام تعیین دستوری نرخ بهره است که از مدیریت کارای این ریسک توسط بانکها جلوگیری کرده و مانع دستیابیشان به ثبات در درآمد خالص بهره و بهتبع، ثبات در سود میشود و آنها را از افزایش در ارزشگذاری سهام خود محروم میدارد.